خبر

آواز و نوای مرضیه در کوردستان بلند است و همچنان بر زبان مردمش

بخش کردی روزنامه ینی اوزگور پولیتیکا صفحه هنری خود را به زندگی مرضیه فریقی هنرمند نامدار کردستان اختصاص داده که دیروز سالگرد وفات او در غربت در سال ٢٠٠٥ بود.

سپتامبر علاوه بر سالگرد قتل شلر رسولی و ژینا امینی و شروع قیام ژن ژیان آزادی، درعین حال سالگرد وفات مرضیه فریقی است که با صدایش آزادی را فریاد زد و به درجات بالای هنری رسید.

او ماه مه ۱۹۵۸ در مریوان به دنیا آمد و هنوز کوچک بود که توجه‌اش به موسیقی جلب شد. وقتی در دوران تحصیل آوازی کردی در مدرسه خواند فهمید که برای دختران ممنوع است.

مرضیه درمصاحبەای گفته بود: "یک بار دایی‌ام من را در تنور انداخت. کم مانده بود بمیرم. هم جا تنگ بود هم خاکستر در تنور هنوز سرد نشده بود. چون در مدرسه آواز خوانده بودم این کار را کرد تا دیگر آواز نخوانم. آنوقت متوجه شدم که رژیم‌های استثمارگر چه بر سرمان آورده اند و چطور محکوم به فنا و فقر کرده اند."

او پس از طی مقاطع ابتدایی در مریوان، در سنه به تحصیل ادامه داد و معلم شد. در روستاهای منطقه آموزگاری می‌کرد. سال ١٩٧٧ در یک گروه موسیقی کُر برای مردم آواز خواند.

مرضیە که دستگیر و از کارش اخراج شد، سال ١٩٧٨ در صف نیروهایی قرار گرفت که در حال مبارزه با رژیم بودند. سال ١٩٨٠ شاه ایران از تخت افتاده بود و اینبار خمینی بدتر از او روی کار بود.

خمینی به محض محکم کردن جای پایش، دست به عملیات علیه کردها و انقلابیون زد. مرضیه و همسرش به پیشمرگان کومله ملحق شدند و مبارزه می‌کردند.

او سپس با یارانش یک گروه کُر بنام "بانگەواز"درست کرد. این گروه سرودها و ترانەهای متعددی ساخت.

هیچ‌جا برای مرضیه فرقی نمی‌کرد، روی صحنه، شهر، خیابان، کوه و مدرسه. جای خاصی مطرح نبود، فقط می‌خواست که حرفهای دلش را با موسیقی بر زبان بیاورد.

وقتی "مد تی‌وی" اولین تلویزیون کردها باز شد، مرضیه فریقی روی اکران با صدایش خود را به هر نقطه ازجغرافیای کردستان رساند که در حسرتش بود. او به همەی گویشهای کردی آواز می‌خواند. وقتی مد تی‌وی‌ بسته شد و مدیا تی‌وی باز شد مرضیه مجری برنامه ژیلەمو بود که مسائل زنان را بررسی می‌کرد.

او در ١٨ سپتامبر ٢٠٠٥ در استکهلم سوئد در سن ٤٨ سالگی جانش را از دست داد. آواز و نوای مرضیه اما در کردستان بلند است و همچنان بر زبان مردمش. مرضیه که با صدای نرمش کردستان را به آغوش می‌کشید، چند روز قبل از کوچ از این دنیا در ترانە "بێ تۆ" در تبعید از حسرتش برای کردستان گفته بود.

برو بە دکمە بالا